قلزم

ساخت وبلاگ
-        آخر من چطور در برابرش کتاب گشوده ای بودم، حال آنکه خیلی وقتها نمیدانستم توی کله اش چه میگذرد؟ من کسی بودم که به مدرسه میرفتم، میتوانستم بخوانم و بنویسم. خیر سرم باهوش بودم. حسن حتی نمیتوانست کتاب الفبا را بخواند. اما همیشه افکار من را میخواند. این موضوع کمی لج آدم را در می آورد، اما یک جور آرامش هم می بخشید که کسی قلزم...
ما را در سایت قلزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rxbartolutti بازدید : 113 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1396 ساعت: 9:11

 می دانمنمی خواهم بدانمكه ساز كهنۀ عشقم شكستهنمی خواهم بدانمدر نگاهم غروب غربت صحرا نشستهخانۀ عشق من اكنون بی تو رنگ غم گرفتهمحفل پر شور من از دوری ات ماتم گرفتهمن تو را هر نیمه شب محزون و خاموشبا دو چشم مات و غمگین جستجو كردمهمچو یك دیوانۀ غمگین به یادتكوچه های آشنا را زیر و رو كردمتا به چشم خویش دیدم هرچه بود از هم گسستهسایۀ سرد جدایی در میان ما نشسته قلزم...
ما را در سایت قلزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rxbartolutti بازدید : 104 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1396 ساعت: 9:11

امروز صبح ساعت 5 به وقت اینجا:

چه دانستم که این سودا

کرا زین سان کند مجنون

دلم را دوزخی سازد

دو چشمم را کند جیحون

چه دانستم که سیلابی مرا ناگاه برباید

چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون

نمیدونم چی شده که دوباره مشکل پیدا کرده. نمیشه تا سه شنبه باهاش حرف زد. حدس میزنم با ک حرفش شده.

قلزم...
ما را در سایت قلزم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rxbartolutti بازدید : 125 تاريخ : دوشنبه 21 اسفند 1396 ساعت: 9:11